عرفات مرد اسطوره يي درگذشت
ارسالي سرور صلاح نظامي ارسالي سرور صلاح نظامي


درگذشت ياسرعرفات رهبر فلسطين احتمالاً بهترين خبرى بود كه جورج بوش رئيس جمهور امريكا در اولين روز پس از پيروزى بر جان كرى مى توانست دريافت كند. اكنون جورج بوش مى تواند نقشه راه ناتمام خود را تمام كند و به جاى ياسرعرفات با محمود عباس يا احمد قريع مذاكره كند. عرفات براى امريكايى ها به مذاكره كننده اى نامطمئن تبديل شده بود و اين شيوه ابوعمار بود. ياسرعرفات كه در اوج جنگ سرد درخشيد همواره كوشش كرده بود از تضاد قدرت هاى جهانى و منطقه اى به نفع فلسطين استفاده كند. هنگامى كه او وارد مبارزه شد خاورميانه زيرنفوذ سياسى و معنوى جمال عبدالناصر قرار داشت. مردى كه با جمع ناسيوناليسم، سوسياليسم و ميليتاريسم كوشش داشت خاورميانه عربى را از چنگ ارتجاع درآورد و آن را در راه ترقى قرار دهد. گرچه ناصر همواره يك قهرمان شكست خورده باقى ماند اما افراد بسيارى سعى كردند بر تخت او تكيه زنند كه آخرين آنان صدام حسين بود. ياسرعرفات نيز روزگارى را در اين كسوت سپرى كرد. تنها راه رهايى فلسطين را جنگ مسلحانه مى دانست و براى بسيج مردم فلسطين راهى جز پان عربيسم و ناسيوناليسم نمى يافت و به آنان وعده عدالت اجتماعي را ميداد. كاريزماى ناصر تا فروپاشى اتحاد جماهير شوروى با قدرت تمام بر جهان عرب (در پاره اى دولت هاى عرب و در عمده جنبش هاى عرب) حكومت مى كرد.

چندى مقلدان ناصر در عراق و سوريه و مصر ميراث او را زنده نگه داشتند اما با شكست صدام حسين در جنگ دوم خليج فارس و خروج عراق از كويت همان تقليد هم بر باد رفت. ياسرعرفات در جنگ عراق و كويت سنگين ترين ضربه رامتحمل گرديد. هنگامى كه جورج بوش پدر، عراق را از كويت راند كويتى ها هم فلسطينى ها را از خود راندند. فلسطينى هايى كه جنگ كويت و عراق را نبرد ارتجاع و ترقى مى دانستند و براى صدام حسين كف زدند و كمك هاى نفتى شيوخ عرب را يكسره از ياد بردند و شيفته رشادت هاى نظامى افسران عرب شدند. اين گونه بود كه ياسرعرفات نيز از چشم شيوخ عرب افتاد و حتى آن چلتارهم كه هويت شيوخ عرب را به ياد مى آورد به كارش نيامد.
ياسرعرفات كه يك عمر براى فلسطين مبارزه كرده بود ناگزير به مذاكرات گسترده ترى با غرب دست زد ،علي رغم دفاع و پشتيباني آنان از حکومت اسرائيل او به اين کار تن داد. اما آنان از ياد نبرده بودند كه به هنگام پيروزی انقلاب ايران در سال ۱۳۵۷ عرفات به ديدار رهبران ضد امريكايى ايران رفته بود.عرفات هرگز به كسى و چيزى جز فلسطين نمي انديشيد و از اين رو همواره مذاكره كننده اى نامطمئن باقى مانده بود. ديدارهاى عرفات با سران اسرائيل از بگين تا رابين و نيز پيرز و بارك حتى در حضور جيمى كارتر و بيل كلينتن هرگز به جايى نرسيد و عرفات همزمان ديپلمات و چريك بود. همان لحظه كه با اسرائيل بر سر ميز ضيافت در كمپ ديويد مذاكره مى كرد در فلسطين پشت سنگرهاى شنى با دولت يهود جنگ مى كرد. قرارداد اوسلو و انتفاضه را با هم پيگيرى مى كرد و در هر دو جبهه فرماندهى مى كرد. اين گونه بود كه جورج بوش پسر (شايد ناشى از تجربه هاى پدر و روساى جمهور دموكرات) به اين نتيجه رسيد كه هرگز با عرفات بر سر يك ميز ننشيند. حذف عرفات از ميز مذاكرات گويى تنها راه مذاكره بود. اما مگر فلسطين بدون عرفات معنايى دارد؟ در فلسطين به جز عرفات هيچ كس نمى توانست ادعاى نمايندگى اين ملت را بر زبان آورد. در جناح راست جمعى سازشكار نشسته بودند و در جناح چپ گروهى جنگجو. سازشكاران مشروعيت مذاكره نداشتند و جنگجويان قدرت مذاكره.
اما عرفات اين هر د و را با هم داشت چون هم ديپلومات بود و هم جنگجو. ايالات متحده چاره كار را در تغيير نظام سياسى فلسطين ديد. عرفات طبق معاهدات قبلى موظف بود دولتى با يك رئيس جمهور و يك نخست وزير ايجاد كند كه گرچه خود رئيس جمهور شده بود اما از تعيين نخست وزير پرهيز كرده بود. امريكا با تعيين نخست وزير سر آن داشت كه با يك تير دو نشان بزند اول از مشروعيت عرفات در مذاكرات استفاده كند و دوم با يك فلسطينى ديگر مذاكره كند. اين گونه شد كه اجلاس عمان برگزار شد كه در آن مثلث اسرائيل، فلسطين و امريكا حضور داشتند اما به جاى عرفات در كنار شارون و بوش اين محمود عباس (ابومازن) بود كه به عنوان نماينده فلسطين حضور يافته بود. ابومازن فقط در خارج از فلسطين نماينده فلسطين بود نماينده واقعى در رام الله محصور [بود] اما هنوز رهبر و نماينده فلسطين بود و همين حاكميت دوگانه به فروپاشى نقشه راه جورج بوش انجاميد. ابومازن مجبور به استعفا شد و ابوعلا (احمد قريع) كه نخست وزير شيفته عرفات بود بر سر كار آمد تا تنها يك مقام ديگر در سرزمين فلسطين افزوده شود. از آن پس حيات عرفات به مرگ صلح امريكايى خاورميانه تبديل شد. كاريزماى ياسر عرفات كه در همه سال هاى جنگ سرد و جهان دو قطبى كارآمد بود، كارايى خود را از دست داد و به ضد وی تبديل شد. عرفات نمى توا نست بجنگد چون صلح را قبول كرده بود و نمى توانست صلح كند چون جنگيده بود. كسى نمى توانست او را بر كنار كند كه او حتى برتر از پرچم فلسطين نماد اين كشور بود و او نمى توانست كنار رود چون كسى تربيت نشده بود كه بر جاى او تكيه زند. ابوعمار عملاً نه در رام الله كه در كاريزماى خويش محبوس شده بود.

شايد اگر او همچون نلسن ماندلا يا مهاتما گاندى بود مى توانست كارى كند كه پيش از مرگ خويش ملت فلسطين را آماده عصر پس از كاريزما كند. گاندى آنچنان انبان هنديان را از روادارى پر كرده بود كه حتى پس از ترور او هند راهى جز دموكراسى نيافت و ماندلا پس از پيروزى بلافاصله از قدر ت كنار گرفت تا خود تجربه رهبرى نسل پس از خويش را به چشم ببيند. اما ياسر عرفات چنين نكرد او مى دانست كه مذاكره بدون عرفات فايده اى ندارد پس در انتظار مذاكره كنندگان ماند. در تمام روزهايى كه محمود عباس با دست هاى خالى بازمى گشت و احمد قريع با دست هاى خالى به مذاكره مى رفت عرفات در خانه اش زندانى شده بود در حالى كه همه ارض مقدس (فلسطين و اسرائيل) زندانى او شده بودند. انتظار عرفات اما بيهوده بود. اسرائيل در انتظار عزرائيل بود و سرانجام عزرائيل به جاى اسرائيل با ابوعمار ديدار كرد و شايد هم به کمک اسرائيل ؟ عرفات اكنون خفته است. گويى چاره اى جز اين نداشت. فلسطين بايد ۱۵ سال پس از پايان جنگ سرد با گذر از جهان دو قطبى اكنون قدم به جهان جديد بگذارد. جهانى تك قطبى كه در آن نه از ناصر خبرى است و اکنون نه ازعرفات.
November 13th, 2004


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی